جدول جو
جدول جو

معنی باب العید - جستجوی لغت در جدول جو

باب العید
(بُلْ)
یکی از ده دروازۀ قصر المعز لدین الله در مصر:... و این حرم را ده دروازه است بر روی زمین هر یک را نامی بدین تفصیل... باب العید... (سفرنامۀ ناصرخسرو چ برلین ص 62)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بُلْ عَ)
یک از نه دروازۀ بیت المقدس:... و در پهنای مسجد دریست مشرقی که آنرا باب العین گویند که چون از این در بیرون روند و بنشیبی فروروند آنجا چشمۀ سلوان است. (سفرنامۀ ناصرخسرو چ برلین ص 39)
لغت نامه دهخدا
(بُسْ سَ)
مؤلف لغات تاریخیه و جغرافیه آرد: در محل التصاق دریای سفید قصبه ایست که تقریباً 8000 تن جمعیت دارد. ترعه ای در نزدیکی آن در سال 1860 میلادی (1277 هجری قمری) و در عهد سعیدپاشا حفر شد و بدین مناسبت آنرا باب السعید نامیدند ولی مردم آنرا ’پورت سعید’ خوانند. (لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی ج 2). رجوع به پرت سعید شود
لغت نامه دهخدا
(بَ تُلْ)
اشترانی که به شتر فحل و نجیبی بنام عید منسوب هستند. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(بُلْ بَ)
دروازه ایست بدمشق، و آن از نزه ترین مواضع است و شعرا مکرر ذکر و وصف آنرا آورده اند. رجوع به عیون الانباء ج 2 ص 266 و معجم البلدان و مراصدالاطلاع شود
لغت نامه دهخدا
(بُلْ اَ سَ)
از بناهای شهر همدان که از طرف کوه الوند وارد شهر میشود و دارای مجسمۀ شیرعظیمی بوده که بعداً آنرا شکستند، لقبی که شیعیان به ابوالفضل عباس بن علی بن ابیطالب دهند
لغت نامه دهخدا
(بُلْ هََِ)
موضعی در ماوراءالنهر:... پس بفرمود ملک مظفر ابوصالح تا علمای ماوراءالنهر را گرد آوردند از شهر بخارا چون فقیه ابوبکر بن احمد بن حامد وچون خلیل بن احمد السجستانی و از شهر بلخ ابوجعفر بن محمد بن علی و از باب الهند فقیه الحسن بن علی مندوسی را... (ترجمه تفسیر طبری بنقل سبک شناسی ج 2 ص 16)
لغت نامه دهخدا
(بُلْ وَ)
یکی از درهای مسجد بیت المقدس است. (عقد الفرید چ مصر 1359 هجری قمری ج 7 ص 298)
لغت نامه دهخدا
(بُنْ نَ)
موضعی در مدینه: مغیره که او را ’ادهی العرب’ گفتندی گفت: زنهار که با علی (ع) بیعت مکنید و دیگری را اختیار کنید که کفایت است رسالت در بنی هاشم، تا ایشان بسقیفه رفتندو بر ابوبکر ابوقحافه بیعت کردند و فاطمۀ زهرا روزبیعت به باب النجد آمد و گفت... (کتاب النقض ص 28)
لغت نامه دهخدا
(بُلْ کَ بِ)
رگی است که کیلوس از آن بتوسط رگهای موسوم بفروع الباب در کبد نفوذ کند
لغت نامه دهخدا
(بُطْ طی)
یکی از سیزده مشهد بنام امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب به بصره، و آن مشهدی است در پهلوی مسجد جامع. (سفرنامۀ ناصرخسرو چ برلین ص 131) ، لقب عباس بن علی بن ابیطالب (ع) نزد شیعه، لقب علی اصغر نزد شیعه
لغت نامه دهخدا
(بُشْ شَ)
محله ای بوده ببغداد بالای مدینه المصر.
لغت نامه دهخدا
(بُلْ حَ)
یکی از پنج دروازۀ شهر قرطبه در اندلس بوده است. (الحلل السندسیه ج 1 ص 269)
لغت نامه دهخدا
(ذُ بُلْ عَ)
مردم چشم. مردمک چشم. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) (دهار)
لغت نامه دهخدا
بخش انگیزه ها بخشی از نوشتار پزشکی درباره بیماری ها یکی از فصول طب است که در آن از اقسام امراض بحث شود: باز کن طب را بخوان باب العلل تاببینی لشکر تن را عمل. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار